**خاطره به صورت خلاصه و پاره نوشته .!**
ماه آخر تابستون بود که یکی از آشنایان یه پیشنهاد کاری یک ماهه رو بهم داد که هم فال بود و هم تماشا .!
هم تجربه جدیدی بود و هم کار فرهنگی و هم هزینه میدادن . برخلاف کارهای دیگه که همیشه فی سبیل اللهی بود .!
ساعات کاری اش زیاد بود . از ساعت 9:30 صبح می زدیم بیرون و ساعت 10:30 شب میرفتیم خونه .!
البته مسئولین امر هم ما رو توجیه نکرده بودن که بعضی از روزها، بسیار شلوغ میشه و فلان دردسرها رو داره . اصولا تجربه زیادی در این زمینه دارم که آدم رو در عمل انجام شده قرار و بعد شرایط رو برات توضیح میدن !!. احساس میکنم یه جور تدلیس در معامله است . منتها اینکه بین کسانی که خودشون رو مذهبی میدونن اتفاق بیفته جالب نیست .!
موقعیت سوق الجیشی:
__همسایه بغلیِ چپ : بانک. همسایه بغلیِ راست: صرافی. و همسایه بغلی تر : فست فودی!
مشتری:
__برخورد داشتن با آدمای مختلف با سلیقه ها و اخلاق مختلف کار سختیه. بودن افرادی که بسیار خوش برخورد بودن و احترام میذاشتن و بودن کسانی که میخواستن تمام ناراحتی شون از وضعیت امروز جامعه رو سر ما خالی کنن . اما امان از انتخاب خودشون امان .!
البته بین مشتری ها، بودن کسانی که بهمون میگفتن: شما از قم اومدین .؟؟؟!!! یعنی داشتم یه این قضیه فکر میکردم که چرا وضع شهرمون اینطوری باید باشه که مردم استدلال کنن ، ما بچه اینجا نیستیم .!!!
**************
اعراب:
__یه روز بین من و دوستم درباره مشتری هایی که وارد شده بودن بحثی پیش اومد . اون میگفت عرب هستن و من میگفتم کرد هستن، یه زبان ترکیبی بین کردی و عربی . اما کشفش خیلی زحمتی نمیخواست اینکه اونها عرب کُرد بودن .!
شهر ما یه شهر ساحلی و توریستیه . و توریست خارجی هم میاد. مثل روسها و چینی ها . منتها نمیدونم تو شهر به این کوچیکی طی یه بازه ی زمانی، این همه از اعراب کُرد چه میکردن .
بعضی از مغازه دارها هم تحت تاثیر فضای آلوده ی مجازی روی شیشه ها زده بودن که ورود اعراب غیر ایرانی ممنوع .!
شایعات عجیب غریبی هم که بین مردم بود(نه اون چیزایی که شنیدین و تو ذهنتون هست!!!) و بودن عربایی که تو شهر ما هم کتک خورده بودن . !!
نمونه اش، راننده ای که حرفای مشکوکی در مورد عربا از زبان بچه های بالا میزد !!! میگفت تاکسیه . منتها تاکسی نداشت . یه دفعه با پراید شخصی دیدیمش و یه دفعه با سمند شخصی . و به دوستم گفتم این خودش از همه مشکوک تره .!!!
سرگرمی:
یکی ازهمسایه ی فست فودی مون، دوستاش رو که می دید ، با لحن خاصی میگفت: "سلام عشقم".!!!
شنیدین بعضی آقایون به هم میگن : "گل من" !!!. یعنی به کجا رسیدیم .؟! . اصلا یه وضعی .!
و این میشد سوژه ما برای یه بحث داغ و بامزه .!
(با عرض پوزش از آقایون محترم)
********
__یا م.ح که مثلا نیروی کمکی بود که هیچ وقتم نبود .! میومد سر میزد و میرفت . اما دروغ چرا . برامون چند دفعه خوراکی های خوشمزه ای خرید. یکیش هم از همین فست فودی بغل دستیمون بود . یه روز سه تا ساندویچ گرفت که طعم واویشکاهای مادرمو میداد . بعد اسمشو مثلا گذاشتن کباب ترک .!!!
********
__اونجا غیر از کار خودمون در زمان های خلوت ، کتاب مطالعه میکردیم ، سخنرانی گوش میدادیم ، مباحثه میکردیم و منم بعد سال ها دوباره دست به قلم شدم به یاد قدیما.!!!
یادمه یکی دو دفعه موقع طراحی حاجی اومد بالا سرمون . به دوستم به شوخی میگفتم : الان بنده خدا با خودش میگه : اینجا رو دست کیا سپردیم . داره نقاشی میکشه .!
مشکل:
تو جامعه اسلامی باشی و نتونی یه مکان درست و حسابی برای نماز خوندن پیدا کنی . نزدیک ترین مسجد ، مسجد جامع بود که با ما فاصله زیادی داشت ، بقیه اماکن هم یا ورودی شون قفل بود و یا اجازه نمیدادن .
ازقضا یک نفر از نگهبان های یکی از ساختمان های دولتی هم که خیلی نزدیک به محل کارمون بود باهامون همکاری نمیکرد ، چون با مسئول برگزاری نمایشگاه کنتاکت داشت و میخواست اذیت کنه . در عوض ما هم کل ساختمون رو دور میزدیم که نگهبانه ما رو نبینه تا برسیم به نمازخونه نهاد مذکور. ! (تو شیعه خونه امام زمان (عج) .!)
********
روزمرگی:
__روزا برامون غیر از مشتری های مختلف و تجربیات کاری ، روتین میگذشت . حس روزمرگی چیز بدیه .(این روزمرگی و حساب و کتاب تو خواب هم ، دست از سرم برنمیداشت. !)
مثلا ناهار رو هم با خودمون میبردیم و هر روز میرفتیم بلوار ، روبروی اسکله . فکر میکنم تا مدت ها دیگه اون طرف ها پیدام نشه . بهش حساسیت پیدا کردم .!!!
یا بوی تکراری غذای فست فودی که حالم رو بد میکرد .!!!
********
عدم وحدت در کثرت!!:
__روزای کاری ما ما مصادف شد با محرم ، که متاسفانه نتونستیم از محرم امسال فیض ببریم .اما یادمه روز تجمع بزرگ عاشوراییان تو میدان اصلی شهر ، غیر از شلوغی و سروصدا، هیچ وحدت و نظمی در تجمعشون نبود و با زدن بدون بصیرت هر ضربه ی طبل ، قلبم درد میگرفت از این همه تفرقه و چند دستگی .!
عزداری ای که فقط ایجاد ترافیک ، آلودگی صوتی ، آلودگی محیط زیست و . میکنه چه ارزشی داره ؟!
به اسم شور حسینی، شعور رو از مردم میگیرن .!
حس خوب:
__اما با تمامی مشکلات یک ماهه ای که داشتیم و تجربه کردیم ، یه احساس خوب همراهمون بود، اونم همکاری و همیاری مردم در خرید بسته های حمایتی برای خانواده های کم درآمد بود . و باز هم مردم به داد مردم می رسند .
از دست مسئولین:
اما از نهاد ها و مسئولین انتظار میرفت بیشتر از اینها هزینه کنند . به قول دوستم با این میزان خریدی که کردن، خیلی به خودشون فشار آوردن.!!
مثل باشگاه ورزشی همون نهاد مذکور ، نماینده مجلس شهرمون. رئیس کانون ن بازرگان استان و .
اما باز امان از انتخاب مردم ، امان .!
و سرنوشت هیچ قومی تغییر نمی یابد ، مگر به دست خودشان .
درباره این سایت